کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



زبانحال امیرالمؤمنین علیه‌السلام با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسن لطفی     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

ابـرها بر سـقـفِ ما بـارانِ نم‌نم ریختند           در میان آشـیـانم یک جهـان غم ریختند

خانه‌ام را سیل دارد می‌برد کاری بکن           در نـگـاه بـچـه‌هـایم آب زمـزم ریخـتند


یک بغل واکردی و گفتند مادر خوب شد           چار طـفـلم بینِ آغـوشِ تو بـاهم ریختند

تو خودت دارالشفایی پس شفایت را طلب           در نفس‌هایت عزیزم اسم اعظم ریختند

هم نمی‌آید چرا زخـمت چـرا بهـتر نشد           فضه و اسماء و زینب هرچه مرحم ریختند

چند روزی هست دارد بچه‌ام جان می‌دهد           چه شده؟ انگار در کامِ حسن سم ریختند

فـاطـمه بنت‌اسد حالِ عـروست را ببین           بر سـرِ شیـرخـدا چند ابن‌ملـجـم ریختند

در به رویت فاطمه اُفتاد و از آن رد شدند           بار شیشه داشتی با ضرب محکم ریختند

دادم از حالا برای زینبِ بی‌مَحرم است           آه می‌بـیـند که در گـودال یکـدم ریختند

نـیـزه‌ها با تـیـغ‌ها بسـیار بسـیار آمـدنـد           آب را در پیش آن لب تشنه کم‌کم ریختند

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و تحریفی بودن مطالب، اغراق بیش از حد و بی مورد و همچنین عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد

اشکهایم ای شکسته سینه رویت خیس کرد           سرفه‌هایت لکه خون‌ها را به رویم ریختند

مادرم را در بقیع گفتی چه شد با کودکت           کاش می‌گفتی سرت یکباره باهم ریختند

از تو چادر خاکی و از من محاسن روی خاک           تو زمین خوردی سرِ من خاکِ عالم ریختند

ریسمان بر گردنم بود تو هم درشعله‌ها           تـازه وارد‌ها سرِ طفلانِ ما هم ریخـتند

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مثنوی

کـیـسـت زهـرا؟ روشـنـای آب‌ها            مــرد مـردان در دل مــرداب‌هــا

عشق چون آتشفشان در سیـنه‌اش            مـهــربـانـی‌، جــلــوۀ آئـیــنــه‌اش


در دلـش گـنـجـیـنـۀ اســرار حـق            قـطره‌ای از عـلـم او صدها ورق

عـالـمه، راضیـه، صدیـقـه، بتـول            حــجـة الله اسـت بــر آل رســول

صـد گـره وا می‌شـود با فـاطـمـه            ذکـر اعـجـاز نـبـی یــا فــاطــمـه

بـنـدگی از عـمـق جـان، دلداه‌لش            جــان فــدای زنــدگــی ســاده‌اش

چـادر او سـرپـنـاه مـکـتـب است            فـاطـمـه الـگـوی راه زینب است

نام زهرا، بانگ تکـبیر عـلی‌ست            خطبۀ او، همچو شمشیر علی‌ست

واژه‌هـایـش تـیـغ بُـرّانـنـد و بـس            خط به خط تفـسیر قـرآنـند و بس

رزم او در پیش مردش، دیدنی‌ست            در دل میدان، نبـردش دیدنی‌ست

در بـصیرت، اُسـوۀ عـمارهاست            «فاطمه» نه! «فاتحِ» پیکارهاست

اشک را در جنگ، جنگ افزار کرد            گریه‌هایش «خواب» را «بیدار» کرد

عـزّتش طعـنـه به هر سو می‌زند            نـزد زهــرا کــوه زانــو مـی‌زنـد

حــرکـت او در مــدار نــور بـود            انـقـلابـش، انـفــجــار نــور بــود

قـد خـمـیـده در قـیـامـش ایـسـتـاد            یـک‌تــنـه پـای امـامـش ایــسـتـاد

زن نگـو، مـردانگـی شرمـنده‌اش            بـاز می‌شد زخـم‌هـا بـا خـنـده‌اش

زخم خورد و حرفی از مرهم نزد            بـیـن آتـش ســوخـت امـا دم نـزد

رو به قـبله دست بر پهـلو گرفت            مـاه از خـورشید عـالم رو گرفت

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل مثنوی

آفــریــدنــد مــرا بــنــدۀ مــولا بــاشــم            پس‌ جـفـاکـارم‌ اگر‌‌ طـالـب‌ِ دنـیـا بـاشـم

از عدم تا به وجود این همه راه ‌آمده‌ام            تـا کـه خـاک‌ِ قـدمِ‌ فـضّـۀ‌ زهــرا بـاشـم


به ‌حـرم‌خـانـۀ او تا به سـلامـت بـرسـم            راهش ‌این‌است‌ که من اهل تبـرّی باشم

از سر سُفـرۀ پر بُـرکـتِ بـانـوی جهان            می‌رسد روزی من؛ ساکـن‌ هرجا باشم

او اگر خواسته باشد که به من درد دهند            عین جـهـل است که دنـبـال مداوا باشم

می‌رود قـیـمـت من پـیـش خـدا بـالاتـر            هرچه در خـدمت صدّیـقـۀ‌ کـبری باشم

من صدا خـواسته‌ام تا که صدایش بزنم            با وضو بوسه به خاک کف پایش بزنم

یک دعـای سحـرش مـردم دنیا را بس            لـقـمـه‌ نـانی ز کـرم‌خـانـۀ او ما را بس

تلـخ کـامـیم ولـی مـزّۀ شـیـریـنی هست            تاکه «یا فاطمه ‌مولاتی‌ اغیثینی» هست

احـتـیاجـیـم تمـامـاً به تو ای خـیرِکـثـیر            که ‌حقیریم ‌و فقـیریم ‌و یتـیـمـیم‌ و اسیر

من ‌در اسماء و صفاتت ‌عظمت ‌را دیدم            از مـقـامـات بـلـنـد تو چـنـین فـهـمـیـدم

که تو از هر نظری مثل خـدا یکـتـایی            «دُرّةُ البحـرُ شرف» فـاطـمه الزَّهـرایی

سـیّده؛ نـوریـه؛ حـانـیـه و عَـذرا هستی            «مُهـجـةُ قـلب نـبی»«اُمّ ابیهـا» هستی

عـالــمـه؛ زاهـده و عــابــده و قَــوّامـه            راضیه؛ مرضیه؛ حوریّه‌ای و صَوّامه

« لیلةُ القـدرِ» علی «والدهُ السّـبـطیـنی»            همه ‌نسبت ‌به تو دارند به گردن؛ دِینی

به‌ امامی که فقط‌ در خُور همتایی ‌توست            شرط ایمان؛ بخدا حُبّ و تولایی توست

به تو سوگند بهشت از نِعَم و رنگ‌ و لعاب            هرچه ‌دارد ‌همه ‌از جلوۀ زهرایی توست

نـیست‌ مـافـوق‌ِ جـلال تو جـلال احـدی            جز خداوند که خود شاهد والایی توست

چادرت صاحب اعجاز پیمبر گونه‌ست            تازه این ذرّه‌ای از قدرت دنیایی توست

پـدر امّت مـرحـومـه، مـحـمّد؛ نُـه سال            مـحـو در مـرتـبـۀ اُمّ ابـیـهـایـی تـوست

صحبت ‌از باغ‌ فدک ‌نیست؛ که ‌دنیا ‌همه‌اش            دانۀ‌ کـوچکی از خرمن دارایی توست

مـادر لـؤلـؤ و مـرجـان خـدایـی زهـرا            مـحـور دائم اصـحـاب کـسـایـی زهـرا

حـدّ اعـلای حـیـا؛ اوج نـجـابت هـستی            صاحب‌ ناب‌ترین ‌گونۀ‌ عصمت‌ هستی

پـاره‌هـای سـنـد بـاغ فـدک مـی‌گـویـنـد            « سـند محـکـم اثـبـات ولایت هـستی»

حججُ الله عَلیَ الخَلـق امـامـان هـسـتـند            و تو بر تک‌تک این‌ طایفه ‌حجّت هستی

طبـق تـصریح خـداونـد به قول لولاک            تو هـمان عـلّت عـالـیّـۀ خـلقـت هـستی

از همان‌ روز‌ که ‌انـوار شما ساطع شد            تـا ابـد ضـامـن ابـقــاء ولایـت هـسـتـی

دسـت‌پـروردۀ این مـکـتـبـم و مـی‌دانـم            دستـگـیر همه در روز قـیـامت هـستی

تو همان‌جا که خدا هست اقـامت داری            تو شریعت؛ تو نـبّوت؛ تو امامت داری

خشتی از خانۀ سبزت به جنان می‌ارزد            نخی از چادر تو بر دو جهان می‌ارزد

چارده آینه در نقش تو یک‌جا جمع است            هرچه‌ خیر است ‌درِ خانۀ ‌زهرا جمع است

در مصلّای خودت رو‌ به خدا می‌کردی            تا دم صبـح به همـسایه دعـا می‌کـردی

پدرت آخر کار اجر رسالت می‌خواست            فقط از مردم این شهر مودّت می‌خواست

قـصدشان بود که دور تو طوافی بکنند            قـول دادند که یک روز تـلافی بـکـنـند

نـاروا بود که پـاداش تو سـیـلـی بـاشـد            چـشم تو کاسۀ‌خون؛ روی تو نیلی باشد

نـاروا بود که در شـعـله بسـوزد مویت            با در سـوخـتـه درگـیر شـود پـهـلـویت

ناروا بود که مسـمـار چنین سُرخ شود            در و دیوار پس از سقط جنین سُرخ شود

پشت در غَش کنی و سطح زمین سُرخ شود            چـشم‌های عـلیِ خـانه‌‌نشـین سُـرخ شود

دستت از کار پس از ضربۀ‌کاری افتاد            «وقت افـتـادن تو ایـل و تـباری افتاد»

پس از ان روز که آئینۀ عمر تو شکست            گُونۀ راستِ‌ فرزند تو بر خاک نشست

همه دیـدند که تـشنه‌ست کسی آب نبُرد            «مـادر آب کجایی پسرت آب نخورد»

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل وجود ایراد یا ضعف محتوایی حذف شد همانگونه که بارها مستند به نظرات علما و مراجع متذکر شده ایم اهل بیت سگ نمی خواهند بلکه شیعه و پیرو واقعی می خواهند، نعوذ بالله مگر اهل بیت سگ باز بوده اند که حالا ما سگ آنها شویم!! .

از عناوین جهان یکسره می‌شویم دست            تا سگ‌‌ِ کوچۀ‌ زهرا و علی‌ بودن، هست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

به‌ امامی که فقط‌ در خُور همتایی ‌توست            شرط پیغمبری؛ اقرار به‌ یکتایی‌ توست

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

ناروا بود که مسـمـار چنین سُرخ شود            در و دیوار پس از سقط جنین سُرخ شود

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

صورت توحید دارد سجـده‌های فاطمه            سجده باید کرد پس تنـها به پای فاطمه

خلقت زهرا ولایت داشت دنبال خودش            مصطفی ختم رسل شد در حرای فاطمه


یاعلی گفتم که یا زهرا در آوردند از آب            در غدیر خم که ثابت شد ولای فـاطمه

بارها از ربی الاعـلای خود فـهـمیده‌ام            می‌خـرد ما را خـدا با ربـنـای فـاطـمه

رشته‌ای از چادرش هم دست ما باشد بس است            چون نمی‌ارزد دوعالم در ازای فاطمه

میرسد خیر قنوتش بر در و همسایه‌اش            شکر حق با لطف هو گشتم گدای فاطمه

خوش به حال فاطمه کهف حصینش حیدر است            خوش به حال مرتضی دارد هوای فاطمه

قـبـر پـنـهـانـی او گـیـریم که پـیـدا نشد            قَابَ قَوْسَینْ‌ یا که أَوْ أَدْنی‌ست، جای فاطمه

او اگر می‌خواست آتش را گلستان کرده بود            معـجـزه کاری ندارد که برای فـاطـمه

قامتش آیینۀ صبر علی بود و شکـست            شانۀ دیوار شد روزی عـصای فـاطمه

ضربۀ دیوار نه، آتش نه، حتی میخ نه            در نـیـفـتـادنـد اینهـا با حـیـای فـاطـمـه

صحبت محسن وسط آمد و گرنه اینچنین            در نمی‌آمد به این زودی صدای فاطمه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

میرسد خیر قنوتش بر در و همسایه‌اش            پس چه می‌صرفد شدم عمری گدای فاطمه

بیت زیر به دلیل وجود ایراد محتوایی و معنایی در مصرع دوم بیت تغییر داده شد زیرا به نوعی کفر است که خداوند کار اشتباه کرده است که حضرت زهرا را به دنیا فرستاده!!!  لذا پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ ثمُ‌َّ دَنَا فَتَدَلیَ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنی‌ اشاره به آیات ۸ و ۹ سوره نجم و معراج پیامبر دارد:  یعنی سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد به ذات الهی؛ تا آن‌که فاصله او به اندازه دو کمان یا کمتر بود.

قـبـر پـنـهـانـی او گـیـریم که پـیـدا نشد            اصلاً از اول نبود این خاک، جای فاطمه.

اسقبال از ایام فاطمیه و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مهدی شریف زاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

از کـوچـه مـی‌آیـد صـدای فـاطـمیه            حـیِّ عـلـی بـزمِ عــزای فــاطـمـیـه
تا سـایـۀ عـرشِ الـهـی پـر کـشـیـده            بـالـی که وا شد در هـوای فـاطـمیه


بزمِ خصوصیِ خودِ زهراست این ماه            مـاهـی نـمـی‌رسد به پـای فـاطـمـیه
بین منـاصب منـصبی بـهـتر ندیـدم            از منـصبِ عـبد و گـدای فـاطـمـیه
سرمایه‌ای بهـتر از این نوکر ندارد            چشمی که گـریان شد برای فاطمیه
هر
سیِّـئه از قـلبِ ما را پـاک کرده            یک قطره اشکِ روضه‌های فاطمیه
پس خوش به حالِ آن گدایی که گرفته            روزیِ هر سـال از عـطای فاطمیه
جانم به شور و حالِ موکب های زهرا            جانم به عطـر و طعـمِ چای فاطمیه
هر دردِ بی‌درمان مداوا می‌شود زود            بـا نــوش دارو و دوای فــاطــمـیـه
این را بـدانـد شـیـخِ هـتّـاکِ زمـانـه            زنـده است اسـلام از بـقـای فاطمیه

بهتر بماند کر هر آن گوشی که نشنید            زهـراست نـامـوسِ خـدای فـاطمـیه
از آتش و دیوار و در، سیلی و کوچه            بـاید بـگـوئـیـم از کـجـای فـاطـمـیه
تا روزِ محشر هم نخواهد رفت هرگز            از یـادِ شـیـعـه مـاجـرای فـاطـمـیـه
اربابِ ما هم مقتلش کرب وبلا نیست            بـوده قـتـیـلِ کــربــلای فــاطـمـیــه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل وجود ایراد یا ضعف محتوایی حذف شد همانگونه که بارها مستند به نظرات علما و مراجع متذکر شده ایم اهل بیت سگ نمی خواهند بلکه شیعه و پیرو واقعی می خواهند، نعوذ بالله مگر اهل بیت سگ باز بوده اند که حالا ما سگ آنها شویم!!

قلاده‌ام را کاش یک روزی ببـنـدند            در صـحـنِ زهـرا و سرای فاطمیه

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رضا دین پرور نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

بانگی زدند بر همه؛ یا صبر و یا صبور            آتش رسـیـد بر در خـانـه؛ بلا به دور
انگـار واژه‌ها هـمـگی جان گرفـتـه‌اند            گویا دمیده‌اند در این شهر، نفخ صور


پشت در شکسته چهـل مرد جـنگی و            آنسو بزرگ بانوی دین، یک زن غیور
آتش زبـانه می‌کـشـد و شـعـلـه می‌زند            بر چهره‌ای که برده جلالت ز روی حور
اینجا مـدیـنـه است الـهـی که بشـکـنـد            دستی که رفت سمت در و فاطمه به زور

شد آسمان به روی سر مرتضی خراب

صبـری دهـد خـدا به دل زار بوتراب

چشمی به هم زدند و فضا غرق دود بود            چـشم عـلـی و آل عـلـی مثل رود بود
تاحـمـله‌ور شـدند به آن جایـگـاه وحی            گلبرگ یاس بود که رنگش کـبود بود

این حیدراست نقش زمین یا که همسرش            در کارزار جنگ، چه وقت سجود بود
هم تازیـانه بود و
غـلاف و لـگـد ولی            میخی به فکر نخ کـشی تار و پود بود
محسن که سقط شد همه جا سوت و کور شد            آهی کـشـید فـاطـمـه و گـفت زود بود

فـضه بـیـا مـدیـنـه شد آوار بر سـرش

ای کاش بود موقع این حمل، مـادرش

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد زوار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

می‌داند آنکه صد گره افتاده در کارش            قطعاً می‌ارزد ذکر «یا زهرا» به تکرارش

وقتی دلیل خلق عالم، خلقت زهـراست            یعنی خدا می‌خواهد عالم را بدهکارش


هرکس که حُبّ فاطمه در دل نگهدارد            تا روز محشر مرتضی باشد نگهدارش

با چشم خیسم باز از او اشک می‌خواهم            من هم نخواهم، نیست چشمم دست‌بردارش

شام سیاهِ سائلان چون روز روشن شد            در پـرتـو خـورشید عـالـم‌تابِ ایثـارش

افطار خود را مثل مولا بر گدا بخشید            دریای رحمت بود ذکر حق شد افطارش

وقت قنوت او ملائک خـیره می‌ماندند            بر آسـمـانی مملـو از دریـای انـوارش

او لیلة القدرست‌ و قدرش را علی فهمید            همچون شب قدری که مستور است اسرارش

آیه به آیه خطبه خواند و کافـران دیدند            قـرآن تراوش کرد از نطق گهـربارش

صدیقه‌ای که تا کمر خم شد نبی بر او            آن‌شب کمر بستـند کـذابان به انکـارش

حرف علی که در میان باشد، سپر زهراست            صد مرد جنگی نیست یک‌لحظه جلودارش

کم کم غلاف از شرم مولا آب شد وقتی            در پیش چشمان علی، دست علمدارش

بازو ورم کرد و دل هفت آسمان خون شد            این را حسن می‌داند و چشمان خونبارش

من کیـسـتم تا زائر آن بی‌نـشان باشـم؟            وقتی که خورشید است هر دم جزء زوارش

فــردا بـرای انـتـقــامـش مـی‌رسـد امـا            امروز مهدی هر کجا باشد، خدا یارش

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ شایسته نیست به دفاع و ایثار حضرت زهرا  سلام الله علیها در مقابل امیرالمومنین  علیه‌السلام نگاه عامیانۀ زمینی همچون مردم داشت باشیم و دفاع زن از شوهر تلقی کنیم زیرا اگر بر فرض محال هر کسی هم بجای حضرت علی  علیه‌السلام جانشین برحق پیامبر بود حضرت زهرا  سلام الله علیها از او دفاع می کرد

افطار خود را مثل مولا بر گدا بخشید            معشوقه‌ای که عشق حیدر بود افطارش 

مدح و شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : غزل

بـاید نـقـاب از چـهـرۀ کـفـار بـردارد            بـایـد عـلـم را حـیـدر کــرار بـردارد

با بار شیشه آمد و زهرا دلش می‌خواست            تا سـنـگ از راه عـبور یـار بـردارد


شمشیر از رو بست آتش در مصاف او            در را مجـابش کرد تا مسمار بردارد

هم دست آتش بود” در”، مسمار هم آمد            تا نـنـگ از پیـشـانـی دیـوار بـردارد

دستان پُر مهرش در آتش سوخته زهرا            تا که مـبـادا پـای حـیـدر خار بردارد

فهـمـید مـولا فـضه هم حتی اگـر آیـد            در را ز روی فـاطمه دشوار بردارد

طوری به خانه حمله شد باید علی حالا            از پـشت درب خـانه‌اش آوار بردارد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

هم دست آتش بود” در”، مسمار هم آمد            تا نـنـگ از پیـشـانـی دیـوار بـردارد

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

از ابـتـدا قـیـامـت او آشــکــار بــود            آنکه بانویی که ممتحـن کردگار بود

در بنـدگی خـویش خـدای بـقـیـه بود            سرتا به پاش مظهـر پـروردگار بود


در خانه با کنیز خودش همکلام بود            در سجده با خدای خودش همجوار بود

مردان جـنـگی از پس او برنیـامـدند            با اینکه بر جـراحت پهـلو دچار بود

کاری به این نداشت که تنها و بی‌کس است            وقت گذر ز کوچه چه با اقـتدار بود

زهرا عجیب غیرتی عشق حیدرست            پـای عـلـی بـرای بـلا بـی‌قـرار بـود

از گرگهای شهر فدک را گرفته بود            کرار بود گرچه خودش خانه‌دار بود

بستند راه کوچه! مگر کم می‌آورد؟!            غافـل ازآنکه چـادر او ذولفـقـار بود

سیـلی زدند جا بـزند! گـفت یا عـلی!            یک دم عقب نرفت! سراپا وقار بود

رویش کبود شد، رویشان را سیاه کرد            با قامت شکـسته عجب پای کار بود

تا حشر خاک بر سر اهل مدینه کرد            آن معجری که روی سرش پرغبار بود

واضح‌تر از همیشه علی را نظاره کرد            هرچند چشمهاش از آن ضربه تار بود

ارثیه داد حضرت مادر به دخـترش            ارثـیه‌ای که درد و غـم بی‌شمار بود

وقتی سر عزیز خـدا رفت روی نی            زینب اسـیـر هـلـهـلـه سی‌هـزار بود

از یک کفن مضایـقه کردند کوفـیان            بـر روی بـوریـا بـدنـی آشـکـار بود

در راه زینب از همه بدتر عذاب دید            دخت علی به ناقه عـریان سوار بود

دستش شکست و دست ستم را ز پشت بست            با دست بستـه فاتح این کـارزار بود

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اصلا نخورد غصه آن گوش پاره را           اما حسن نشست و پی گـوشوار بود

زبانحال سیدالشهدا علیه‌السلام در شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : حسین واعظی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

خـمـیـد قـامت مـادر عـصـای بـابـا شد           میان کـوچه زمین خـوردنش تماشا شد

هـزار زخــم حـریـفـش نـبـود مـی‌دانـم           کشان کشان که پدر رفت قامتش تا شد


یکی نگفت که این دخـتر پیـمبر ماست           کسی نگفت چه ظلـمی به مـادر ما شد

خدا که هست به بت سجده می‌کنند چرا           به پیـش دیـدۀ تـوحـیـد شـرک احـیا شد

مقـدرات به هم خـورد بین آتـش و دود           فـراقــنـامـۀ ایـن خـانـواده امـضــا شـد

جرقـه‌های یتـیـمی به پشت در زده شد           به جان مادرمان هر چه شد همان جا شد

به احترام حضورش غلاف برمی‌خواست           برای عـرض ادب تـازیـانـه‌ای پـا شـد

شکست حرمت ما را مغـیره باعث شد           که روی اهل مـدیـنـه بـه مـادرم وا شد

نفـس نداشت ولی غـیرتش قـبول نکرد           برای رفـتن مـسـجـد خـودش مـهـیا شد

پدر به خانه سـلامت رسـید و او افـتاد           و تازه آنچه که شد پشت در هـویدا شد

سه ماه شد که از آغـوش مـادرم دورم           چـقـدر وحـشت از این داشـتـیم امـا شد

خلاصه روز نبوده که او زمین نخورد           خلاصه اینکه، همین روزگار زهرا شد

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است           فاطمه، ریحانه، مرضیه، شفیع محشر است

دست‌هایش در دعا خالی نـمی‌ماند ولی           از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است


نور پیش از آدم است و جلوه‌اش باغ بهشت           وای من انسیه الحـورا میان بستر است

این که از پیراهنش آلاله می‌ریزد زمین           رونق بـاغ رسالت دخـتر پیغـمبر است

با دعای فاطمه این شهر حالش خوب بود           سهم زهرا هم از اینها شعله و میخ در است

از عذاب زخم خود بر لب ندارد شکوه‌ای           آه‌های فاطمه بر حال و روز حیدر است

محسنش از دست رفت اما نگاه فـاطمه           سمت گودال و گلوی غرق خون اصغر است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فاش شد بر عاشقان از «ذکرکم فی الذاکرین«           حمد دارد ذکر اسماء تو حمد الشاکرین

بـردن نـام تو باید با وضـو باشـد یـقـین           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین


فهم تو کار پیمبرهاست کار ما که نیست           ما عرفنا قدرکِ! العفو! نحن القاصرین!

سینه چاک عصمتت از آخرین تا اولین           هاج و واج حکمتت از اولین تا آخِـرین

عـشق تو شرط قـبول انـبـیای مُـرسلـین           چـادرت حـبل المتین اهل بیت طاهرین

هرکجا که روضه‌ای باشد مزار فاطمه ست           پرچم روضه ضریح و گریه کن‌ها زائرین

چادرت خاکی شد و کفر سقیفه فاش شد           دستشان رو شد دگر والله خیر الماکرین

ذرّه ای از شأن تو در روز محشر این بود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

سهـم تو شلاق شد ویل لقـوم الظالـمـین           صبر کرد اما علی! بَشَّر عباد الصابرین

به غرور شیعه برخورده تورا خیلی زدند           سوره کـوثـر نشـسته در شرار کـافرین

عده‌ای طعنه زدند و عده‌ای خیره شدند           لال گردد آن زبانها کور چـشم ناظرین

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بردن نام تو حتی با وضو هم مشکل است           آری آری فـرق دارد اسم تو با سایرین

به تـلافـی مـدیـنه روز محـشر که شود           ناقـه باشد مـال تو پـادرد مال حاضرین

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمدجواد شیرازی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

فـاطمه افـتاد اما سـوخت حـیدر بیـشتر            بسته شد دست علی و سوخت مادر بیشتر

هر کسی آن روز ساکت ماند، مدیون نبی است            هیچ فرقی نیست در این جرم، کمتر بیشتر


سنگدل دیوار بود و سنگدل تر میخ در            سرخ شد دیـوار اما سـیـنـۀ در بیـشـتر

هرچه زهرا می‌کشید ازین طرف مولای خود            می‌کشیدند آن طرف دستان حیدر بیشتر

نانجـیبی دید زهـرا بی‌خـیالِ یار نیست            تازیانه زد به مـادر، بین معـبر بیـشتر

در شلوغی ناگهان با ضربۀ سخت غلاف            ریخت بر روی زمین، آیات کوثر بیشتر

بعد از آن چشمی دگر لبخند زهرا را ندید            بین بستر، فکـر رفتن بود دیگر بیشتر

ارث بردند از مصیبات بتول این بچه‌ها            یک به یک داغ و بلا دیدند، دختر بیشتر

زخم‌های سنگ و تیغ و نیزه‌ها جای خودش            سوخت زینب از غم کندیِ خنجر بیشتر

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ذکر شریف فـاطمه را هر که دم گرفت            سمت خدای خویش به سرعت قدم گرفت

«یا فاطمه» عزیزترین اسم اعـظم است            این ذکـر را امـان زمـان دم‌بـه‌دم گرفت


روز جـزا عـجـیـب زیـانـکـار می‌شـود            هر کس دعای فاطمه را دست‌کم گرفت

دستش شکست دست علی را رها نکرد            او یـک‌تـنـه بـرای ولایت عـلـم گـرفـت

سیلی که خورد صورت حیدر کبود شد            مادر که گفت «فضّه» پدر باز غم گرفت

آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان            مسـمـار کج شد و به پـر مـادرم گرفت

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آتش گرفت درب و لگد خورد و ناگهان            مسـمـار کج شد و به پـر مـادرم گرفت

مدح امیر المومنین و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : مرضیه نعیم امینی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

حـتی بـریـده شد به گـمانم امـان صبر            آری، نبود صبر عـلی در گـمان صبر

تنها نه با حق است، مع الصبر هم علی‌ست            این افـتخـار تا به هـمیـشه از آن صبر


دست فـلـک به مـرد تـعـارف نمی‌کـند            جز خون دل که ریخته در استکان صبر

وقـتی تـنـور خانه به سـردی گـذاشـته            باید که در تنور جگـر پخت نان صبر

لات و عزی به منبر و توحید در عزا            در چشم خار و بین گلو استخوان صبر

این دست بسته شد که شد آن چشم نیمه باز            هم این، هم آن نبود به غیر از نشان صبر

در بین دود و آتش و هیزم چه می‌کند            حـوریـۀ مــبــارکـۀ دودمــان صـبــر؟

محـبـوبـۀ حبیب خـدا بین شـعـله‌هاست            از خود گرفته است خدا امتحان صبر

: امتیاز

ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : وحید محمدی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خـیـر با اولاد شـر درگـیر شد            آه بـا سـیـل شـرر درگـیـر شد

کم کم آوردنـد هـیزم پـشت در            خانه با موج خـطر درگیر شد


ســاقـۀ گـل زیـر پـا افـتــاد، آه            یاس حـیـدر با تبر درگـیـر شد

آتـش بـیـداد بـالا رفـت و بـعـد            شعله‌ها با موی سر درگیر شد

بازویش با ضربه‌های پشتِ هم            سیـنه‌اش با میخ در درگیر شد

ناگهـان مادر زمین افتاد و بعد            ناله‌هـایش با جگـر درگـیر شد

راه بـنـد آمـد، نـمی‌دانم چه شد            حوریه با خیل شـر درگیر شد

کوچه من را تا دل گودال برد            لشکری با یک نفر درگیر شد

شـمـر آمـد در مـیـان قـتـلـگـاه            دست او با موی سر درگیر شد

خنجری با حنجری درگیر شد            خواهـری بالای مقـتل پیـر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.
بازویش با ضربه‌های پشتِ هم            سیـنه‌اش با میخ در درگیر شد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

راه بـنـد آمـد، نـمی‌دانم چه شد            صد نفر با یک نفر درگیر شد

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فاطـمـه جـلـوۀ بـاقـی ازل تـا ابـد اسـت            آی مردم! بخدای احـد! او هم احد است

قامت سرو خودش را به علی داد و خمید            راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است


از غـذای حـسنـیـنش زد و بخشید به ما            مادر ما به خدا مـادری‌اش را بلـد است

جامـه نـو به تن فـضه و اسـمـا می‌کرد            بانویی که به تنش پـیرهنی از نمد است

به فدک کار ندارد هـدفش نام عـلی‌ست            نکند فکـر کنی در طلب یک سند است

گر علی پیکر یک عبدود انداخت به خاک            پشت در فاطمه درگیر چهل عبدود است

لال باد آنکه ازو شاهد حرفش را خواست            آنچه صادر بشود از لب او مستند است

نـبی از خانه او دست به سیـنه‌ می‌رفت            تو ببین خانۀ زهرا شرفش تا چه حد است

شـأنـی از تـربـت اربـاب فــراتــر دارد            خاک آن چادر خاکی که به زیر لگد است

بین دیـوار و در خانه چه آمد به سرش            مدد از فضه گرفت آنکه به عالم مدد است

: امتیاز

مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : رسول عسگری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

آدم که عاشق می‌شود فکر خطر نیست            در عاشقی اصلاً ضرر مد نظر نیست

»دربدری دارد به دنبال خودش عشق«            عاشق نـبوده آنکـسی که دربـدر نیست


پـشت سـر پـروانـه دریـا هـم بـریـزی            پـروانه برگـشتی نـدارد تا سحر نیست

پـروانه را دیـدم که خاکـسترنـشین شد            پروانه یادم داده عـاشق فکر پر نیست

قـدر جـوانی را بـدان و گریه کن باش            من شک ندارم وقت پیری بی‌اثر نیست

من گریه کردم هر کجا، قـلـبم شکسته            پس گریه‌های من کم از شق القمر نیست

گـریه بـرای ایـن تـبـار مـحـتـرم بـود!            سرتا سرش سود است و اصلاً هم ضرر نیست

غیر از تو خرج هرکه شد خونش هدر رفت            خونی که می‌ریزم به پات اسمش هدر نیست

دارم مــقــرب مـی‌شـوم بـیـن گـدایــان            با این که در عالم گدائی معـتبر نیست

این کاسه را باید پُر از مهر عـلی کرد            اینجا گدا اصلا به فکر سیم و زر نیست

بنـشین و اینجا گریه کن آن جا بخندی            فردا که محشر شد خبر از چشم تر نیست

حـتی صدایـش در نـیـامد پـشت آن در            جانم به زهرا که مثالش در بشر نیست

آتش به دامـانش گرفـت پایش نـلـرزید            گفتم کسی که عاشق است فکر خطر نیست

: امتیاز

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محمد رضایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

وقتی که بغض گریه درون صدا شکست            انگار پایه‌های عرش، به دست خدا شکست

تقدیر دل، شـکـسـتـه شـدن بـود از ازل            از ابـتـدا شـکـست که تا انتـها شکـست


آن قـدر پـرده‌هـای غـم او ضـخـیم بـود            حتی در این مواجهـه باد صبا شکـست

این اشـک و آه، منـتـظـر یک اشاره‌اند            در شور روضه‌هاست که آب و هوا شکست

باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد            تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست

این غـم کجا برم که پس از رحلت نبی            سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست

هر قطره‌ای که می‌تکد از چشم‌های ما            دارد به لب سؤال که آن در چرا شکست؟

هیزم، غلاف، میخ و دری نیمه سوخته            بازو جدا و سیـنه و پهـلو جدا شکـست

دسـت دعـا گـرفـت بـگـویـد کـه یـا إلـه            حــتـی إلـه نـیـز مـیـان دعــا شـکـسـت

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور  انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ بر خلاف تصومر عمومی فاجعه حمله به خانۀ حضرت زهرا و جسارت به ایشان  در دهه اول ماه ربیع الأمول نبوده است بلکه بر اساس اسناد تاریخی قطعا بعد از غصب فدک و خطبه حضرت در مسجد النبی و حداقل در دهه های بعدی ماه ربیع الأول بوده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تـنـهـا سـه روز بـعـد نـبـی، اول ربـیـع            سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست

باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد            تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست

ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : محسن کاویانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کار داریم در این شعـر فـراوان با دَر            گـوئـیا خورده گره با غـزلِ مولا، در

وَ قـسم بَر ترکِ کعـبه که حتی دیـوار            می‌شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در


جـانـشینِ نـبـی‌الله که شـد روزِ غـدیـر            خستـگی‌های پیـمبـر همه شد یکجا در

شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی            که برایش به خدا هست عـلی تنها در

می‌نشـستند یتیمان همه شب منتـظرش            خـیـره بر در هـمگی تا بـزنـد بابا در

چیره بر قـلعـۀ قلبِ همِگـان شد وقـتی            کَـنده شد با دَمِ یا فـاطـمه‌اش از جا در

شُد دَرِ قـلعه ز جا کَـنده ولی مرغِ دلم            ناخـود آگـاه سفـر می‌کـند از در تا در

نکـند در غـزلـم بـسـته شود دسـتانـش            نـکـنـد در غـزلـم بـاز شـود بـا پـا در

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه            فکـر کـردند که دیـوار یکی شد با در

آه! سادات ببـخشـند ولی خـورد زمین            در همین فاصله هم کنده شد از لولا در

رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا            تـا که افـتـاد بـه رویِ بـدنِ زهــرا در

بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی            وسـطِ روضه دلـم گـفت بگـویم مـادر

کربلا جلوۀ هفـتاد وسه تَن می‌شد اگر            انـدکی تاب می‌آورد در آن غـوغا در

آه! ای فاطـمه؛ ای عـلتِ لبـخـندِ عـلی            رفتی و بعـدِ تو انداخت زِ پا او را در

ما فـقـیـریم و یـتـیـمـیم و اسـیریم همه            جز تو فـریادرسی نیست بیا بُگْـشا در

با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه            تا کـمی بـاز کـند روی هـمه دنـیـا در

: امتیاز
نقد و بررسی

موضوع وجود میخ در و سرخ شدن و وارد سینۀ حضرت شدن این میخ در هیچ مقتل معتبری نیامده است « البته این موضوع بدان معنا نیست که در این حمله و جسارت سینه و پهلوی حضرت زهرا سلام الله علیها مجروح نشده است بلکه بر اثر ضربۀ در و آتش حضرت به شدت مجروح شدند و تصریح تاریخی در این زمینه وجود دارد» لذا توصیۀ ما این است که اولاً از بازگو کردن آن به دلیل مستند نبودن و همچنین به جهت رعایت توصیۀ علما و مراجع از پرهیز از خواندن روضه های سخت خوداری فرمائید؛ ثانیا اگر قصد اشارۀ گذرا به این موضوع را هم دارید لازم است حتماً در قالب زبانحال یا آنچه که ممکن است اتفاق افتاده باشد مطرح شود نه قطعیت تاریخی؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد            او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟!

مدح و شهادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها

شاعر : پوریا باقـری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هـر که مـرا بـا داغ زهــرا آشـنـا کـرد            خـیرش قـبولِ حق، دلـم را با خـدا کرد

من دسـتـبوسـش می‌شوم تا روز محشر            هرکس مرا ایـنگـونه بر او مـبـتلا کرد


یک لحظه با خود فکر کن بی‌او چه می‌شد؟            پـروردگـار ما عجب لـطـفی به ما کرد

حــتـی اگــر ذریــۀ زهـــرا نــبــاشــیـم            او‌ را به مهرش می‌شود مادر صدا کرد

در قـلب زهـرا جا گرفته هرکه خود را            پـای دفـاع از مـذهبِ شـیـعـه، فـدا کرد

زهـرا، که امرش بر امامش بود واجب            خود را به پشت در فدای مرتضی کرد

آن فرقه که در سینه‌اش بغض علی بود            در کوچه با زهرای مرضیه چه‌ها کرد

مـلـعـونِ نـامـردِ نـمـک نـشـناسِ کـافـر            چـه آتـشـی در خـانـۀ حــیـدر بـپـا کـرد

راه ورود نــانـجــیــبــان را بـه خــانــه            روبـاه پـیـرِ شـهـر، بی‌رحـمـانه وا کرد

در ازدحـام و همهمه، یک لحـظه مادر            با سـیـنۀ زخـمی کـنـیزش را صدا کرد

در روی زهـرا بود، فـضه با مکـافـات            از سـیـنـۀ مـجـروح او در را جـدا کرد

چـشـمان حـیـدر تـار می‌بـیـند، بـمـیـرم            شهـر دو رویی ها عجب با او وفـا کرد

دار و نـدارش بـین آتش سـوخـت مردم            آهی کـشـید و ذوالفـقـارش را رها کرد

: امتیاز